در نسلهای امروزی دانشگاهها، افزایش رقابت و بهرهبرداری از آموزهها و دانش در کنار آموزش و تحقیـق اهمیت پیدا میکند و تلاش در جهت تأمین ارتبـاط مستمر بیـن صنعت و دانشگاهها قوت میگیرد.
تغییر مأموریت دانشگاهها که در ادبیات علمی از آن به عنوان نسلبندی دانشگاهها یاد میشود؛ در حقیقت تلاشی از سوی دانشگاهها برای حفظ جایگاه و مزیتهای رقابتی در سطح جامعه است. نکته قابل توجه آنکه تغییر نسل و مأموریت دانشگاهها، پاسخ دانشگاه به مطالبه جامعه است و به زبانی دیگر، معلولی از توسعه اجتماعی و نیازهای آن است. سیستم دانشگاه-جامعه، سیستمی پویا است و یکی از الزامات عملکرد مناسب سیستمهای پویا، انطباق است.
اصل انطباق در دانشگاهها از طریق تغییر در نگرش، چشمانداز و مأموریتها صورت میپذیرد که در ادامه به تغییر در اهداف، راهبردها، رویکردها، برنامههای عملیاتی و ساختارها میانجامد. توصیف نسلبندی دانشگاهها میتواند در ترسیم «زنجیره ارزشساز دانشگاه» و نیز صحهگذاری مدل انطباق سیستم پویای دانشگاه-جامعه مؤثر واقع گردد، بدین سبب در تبیین ارزش والای دانشگاهها در جامعه به توصیف نسلهای دانشگاه پرداخته میشود. وقتی میخواهیم درباره سیر تحول دانشگاهها صحبت کنیم و اینکه به چه بلوغی رسیدهاند، پنج بازه تاریخی یا پنج کارکرد را باید در بحث تاریخی دانشگاهها مدنظر داشته باشیم؛ چیزی که میتوان آن را به نسلهای پنجگانه دانشگاهها تعبیر کرد.
در نسل اول آموزش، در نسل دوم پژوهش، در نسل سوم کارآفرینی، و در نسل چهارم مأموریت دانشگاهها معطوف به توانمند کردن منطقه، نوآوری و آفرینش دانش جدید متناسب با مسائل بومی و منطقهای گردید. در نهایت، گفتمان نسل پنجم که در حال ظهور است انسانسازی و تربیت خردمند را در سرلوحه کار خود دارد. در دانشگاه نسل اول کارها یکنواخت پیش میرود. در نسل دوم تحقیقات به آموزش اضافه میشود و جنب و جوش بیشتری در دانشگاه شکل میگیرد. در دانشگاه نسل سوم رقابت افزایش مییابد و بهرهبرداری از دانش در کنار آموزش و پژوهش اهمیت پیدا میکند. در نتیجه ارتباط بین صنعت و دانشگاه افزایش مییابد و این فرصتی برای دانشگاه جهت حضور در فرایند رقابت است. محیط اقتصادی و اجتماعی دانشگاه به سرمایه انسانی و شرایط رقابت اقتصادی به میزان و کیفیت منابع انسانی بستگی پیدا میکند، بنابراین عنصر کلیدی در دانشگاههای نسل چهار نقشآفرینی در حوزه اجتماعی و توسعه پایدار اقتصادی است. در نسل پنجم ورود و حضور بیشتر بر جامعه تأکید شده است که در نتیجه به انسانسازی و تمدنسازی منجر میشود.
البته دانشگاه دارای خروجیهای مختلفی از جمله افراد ماهر، کارشناسان، پژوهشگران، دانشمندان و کارآفرینان است.عنوان دانشگاه کارآفرین به مفهوم آن نیست که کلیه فارغالتحصیلان دانشگاهی باید کارآفرین شوند و تمامی اعضای هیئت علمی نیز کارآفرین و مؤسس شرکتهای دانشبنیان باشند. کارشناس شدن، پژوهشگر شدن یا کارآفرین شدن انتخابهایی پیش روی دانشجویان است و دانشگاه باید با ایجاد واحدهای مشاورهای و استعدادیابی دانشجویان را در این انتخاب حساس یاری کند. جامعه به کارشناس متبحر، مدیران اجرایی، معلمان و اساتید توانمند و نیز به کارآفرینان پُرتوان احتیاج دارد. باید فرهنگ عمومی و دانشگاهی را به نحوی مهندسی کرد که یک کارشناس قوی به خود و آینده خود ببالد، یک پژوهشگر و کارآفرین نیز چنین تلقی از آینده خود داشته باشد.
اساتید علاقمند به تدریس هم باید روشهای تدریس متناسب با مأموریت کلان دانشگاه را توسعه دهند و براساس آن ارزیابی گردند، اساتید علاقمند به پژوهش باید پژوهشگری را محور فعالیت خود قرار دهند و از این طریق به محقق شدن اهداف کلان دانشگاه کمک کنند. اساتید دارای ظرفیت کارآفرینی و ارتباط با صنعت باید ارتباطات دانشگاه با صنعت و جامعه را فراهم آورند و بسترهای مناسب را ایجاد، مشکلات را از جامعه به دانشگاه منتقل و زنجیره ارزشساز دانشگاه را در راستای پاسخ به نیازهای جامعه به تکاپو دعوت کنند. اساتید متبحر در بازاریابی و تجاریسازی نیز باید دانشگاه را در ایفای نقش ارزشآفرینانه در جامعه یاری و با آموزشهای لازم به دانشجویان آموزش دهند و کل زنجیره ارزشساز دانشگاه را بهرهور سازند.
دانشگاه نسل پنجم باید انسانساز و تمدنساز باشد. دانشگاهای نسل پنجم به جای تربیت دانشمند، بهدنبال تربیت خردمند هستند. چرا که این خردمندان هستند که میتوانند جوامع را بهسمت توسعه همهجانبه هدایت کنند. دانشگاهای نسل پنجم پذیرشها را براساس استعدادها انجام میدهند و به همین دلیل است که محور را براساس تربیت خردمند گذاشتهاند. دانشگاهای نسل پنجم دارای این خصوصیتهای اصلی میباشند: انتقال دانش (توجه به آموزش)، تولید دانش (گرایش به پژوهش)، تولید ثروت (ازطریق شرکتهای دانشبنیان)، رهبری جامعه-کار و عمل (ورود به صحنه اجتماع) و انسانساز و تمدنساز (نقش اصلی یک دانشگاه).
دانشگاه نسل پنجم باید انسانساز و تمدنساز باشد. دانشگاهای نسل پنجم به دنبال تربیت خردمند میباشند به جای تربیت دانشمند. چرا که این خردمندان هستند که میتواند جوامع را به سمت توسعه همهجانبه هدایت کنند . دانشگاهای نسل پنجم پذیرشها را بر اساس استعدادها انجام میدهند و به همین دلیل است که محور آموزش را بر اساس تربیت خردمند گذاشتهاند . در دانشگاهای نسل پنجم دیواری بین دانشگاه و صنعت یا بهتر بگویم جامعه نیست. در همین راستا اجرای آموزشهای مادامالعمر ضروری میباشد تا کشورها از مدرک محوری به سمت مهارتمحوری سوق پیدا کنند .
در این راستا ارتباط آموزشهای فنی وحرفهای با دنیای کار باید از طریق نیازسنجیهای شغلی و حرفهای برای برنامهریزی و تعیین رشتههای تحصیلی حرفهای و تهیه برنامههای درسی برقرار شود. اصلیترین ماموریت دانشگاههای امروزی مهارت محوربودن آنهاست و وقتی دانشگاهها به سمت مهارتمحوری بروند بطور اتوماتیک کارآفرینی اتفاق خواهد افتاد
/https://www.avicennacollege.ge/per