دکتر حسین چناری
پژوهشگر و نظریهپرداز آموزش
کارکردهای تدریس به صورت کلی به دو نوع کارکردهای درونی و کارکردهای بیرونی تقسیم میشود. کارکردهای بیرونی شامل تحول فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تخصصی شدن کار است و کارکردهای درونی شامل انگیزه، عدم تعادل در دانشآموز، کنش متقابل، اطلاعات جدید، ذخیرهسازی و اصلاح مجدد اطلاعات، انتقال اطلاعات، کنترل، هدایت و تحول میباشد که به سبب اهمیت به کارکردهای درونی به صورت مفصل پرداخته میشود:
1- ايجاد انگيزه: يكي از عوامل بسيار مهم در فرآيند ياددهي و يادگيري وجود انگيزه براي آموختن است. تا زماني كه دانشآموزان انگيزهاي براي يادگيري نداشته باشند، تدارك فعاليتهاي آموزشي كاري عبث است. اولين كاركرد تدريس بايد ايجاد انگيزه در يادگيري باشد. براي ايجاد انگيزه، دانشآموزان بايد همراه با معلمان خود فعالانه در رخدادهاي آموزشي مشاركت كنند، و با حل مسائل و مشكلات عملاً به كسب اطلاعات و بازسازي انديشه خود بپردازند، تا اينكه صرفاً بر اساس يك روش قالبي ثابت بر محفوظات خود بيفزايند كه در اين صورت انگيزه چنداني براي يادگيري نخواهند داشت.
2- بازسازي و ايجاد ساختارهاي جديد شناختي در دانشآموزان: يكي از هدفهاي اصلي آموزش و پرورش، انتقال دانشآموزان از دنياي خودمحور مبتني بر تجربيات شخصي محسوس به قلمرو دنياي علمي غنيتر است كه متضمن ارزشها، بينشها و حقايق متعدد و گوناگوني باشد. يكي از راههاي اساسي و عملي تحقق چنين هدفي اين است كه معلمان در فرآيند تدريس، ساخت شناختي گذشته دانشآموزان را زير سؤال ببرند و عملاً عدم كارايي يا ناكافي بودن آنها را در فرآيند مواجهه با مسائل جديد نشان دهند و از آنها در بازسازي و ايجاد ساختارهاي جديد شناختي حمايت كنند. طبق اظهارات پياژه و طرفداران او، يكي از دلايل انگيزه طبيعي كودكان به كنش متقابل با محيط اين است كه آنها همواره در فرآيند رشد خود با تناقضات مواجه ميشوند. يعني با چيزهايي روبرو ميشوند كه در ساختار فكري موجودشان نميگنجد، اين تناقضات باعث ايجاد«عدم تعادل» در آنها ميشود.
3- كنش متقابل: یادگیری حاصل تعامل فرد با محیط، محتوا و درون خود (تجارب قبلی) است، بنابراین کنش متقابل دانشآموز با معلم و سایر دانشآموزان در کلاس منجر به یادگیری میشود. برای ایجاد چنین کنشی، معلم باید جو کلاس را فعال کند تا دانشآموز از حالت انفعالی خارج شود. برای ایجاد تعادل خلاق بین یادگیرنده و محیط آموزشی لازم است معلم هر لحظه متغیرهای موجود در محیط آموزشی را تغییر دهد و در نتیجه این تغییر، تعادل یادگیرنده درمحیط آموزشی ناپایدار شود تا وادار به فعالیت گردد. دانشآموزان به صورت انفعالي كسب دانش نميكنند، بلكه از طريق فعاليتها به آن دست مييابند. آنها با تماس متقابل با محيطهاي رواني و فيزيكي خود، دست به خلق چيزهايي ميزنند كه پياژه آنها را «ساختهاي ذهني» مينامد. اين ساختها دانشآموزان را در سازمان دادن تجربيات و هدايت كنش و واكنش آيندهشان كمک ميكند.
4- كسب اطلاعات جديد: يكي از كاركردهاي مهم تدريس كسب دانش، نگرش و مهارتهاي جديد است. اطلاعات جديد ممكن است به اشكال مختلف مانند دانش نظري، دانش روشي، تدابير عملي و حل مسأله در اختيار دانشآموزان قرار گيرد. كسب دانش ممكن است از طرق مختلف مانند گوش دادن، خواندن، كاوش و اكتشاف انجام پذيرد. در تمام موارد و موقعيتها كسب دانش بايد به صورت معنيدار انجام شود، تا دانشآموزان بتوانند با ايجاد رابطه بين مفاهيم جديد و تجارب گذشته به تكميل و يا بازسازي انديشه خود بپردازند. به منظور اطمينان يافتن از معنيدار بودن دانش جديد، اطلاعات كسب شده بايد در دو مسير جريان پيدا كند: نخست اينكه تمام اطلاعات به دست آمده بايد روشن و آشكار باشد، يعني فرضيهها، پيامدها و تأثيرات احتمالي يا مورد نياز، روابط و پيوستگي دروني آنها معلوم و قابل فهم باشند، دوم اينكه دانشآموزان بايد از طريق مقايسه قسمتهاي مختلف اطلاعات، نسبت به ساخت و تركيب آنها بينش و شناخت پيدا كنند تا بتوانند با بازسازي ساخت شناختي خود اقدام كنند.
5- ذخيرهسازي و اصلاح مجدد: از ديگر كاركردهاي دروني تدريس فراهم كردن بستر ذخيرهسازي در فرآيند فعاليتهاي تدريس است. ذخيرهسازي هنگامي مفيد و پايدار است كه يادگيري معنيدار باشد. اگر يادگيري معنيدار نباشد، اصلاح يا بازسازي ساختار گذشته امكان نخواهد داشت. ساخت جديد حاصل از اطلاعات معمولاً از طريق تمرين و تكرار بيمعني به دست نميآيد. در فرآيند يادگيري معنيدار است كه دانشآموزان تلاش ميكنند با مقايسه اطلاعات جديد با اطلاعات قبلي و يا تركيب آن دو ساختار ذهنيشان را اصلاح كنند، يعني از طريق كشف مشابهتها، تفاوتها، يكپارچگيها و به هم پيوستن اطلاعات ذخيرهشده پيشين با اطلاعات جديد به اصلاح يا دوبارهسازي ساختهاي شناختي خود بپردازند.
6- انتقال اطلاعات: انتقال اطلاعات يعني استفاده از اطلاعات آموختهشده در موقعيتهاي ويژه و عيني جديد. دانشآموزان بايد بتوانند آنچه را آموختهاند در برخورد با موقعيتها و مسائل جديد به كار برند. انتقال به دو صورت مثبت و منفي صورت ميگيرد: هر گاه اطلاعات گذشته، دانشآموزان را در فهم يا حل مسأله جديد ياري كند، انتقال مثبت صورت گرفته است و بر عكس اگر اطلاعات درست گذشته سبب فهم و حل نادرست مسائل جديد شود انتقال منفي گفته ميشود، مثلاً ممكن است اطلاعات درستي كه دانشآموزان از مرغ و شتر دارند، آنها را در فهم حيواني چون شترمرغ دچار اشتباه كند و آنها تصور كنند كه شترمرغ حيواني مركب از شتر و مرغ است. با استفاده از تصوير و تمثيل ميتوان اثر سوء انتقال منفي را كاهش داد. در كاركرد انتقال اطلاعات، انتقال مثبت هدف است، در انتقال مثبت نيز دو نوع انتقال را ميتوان مشخص كرد: يكي مربوط به كاربرد قانون، اصل يا قاعده در فرآيند فعاليت جديد، و ديگري مقايسه ميان اطلاعات قديم و جديد و تعيين تشابهات و تمايزات آنها. معلم در فرآيند تدريس بايد شرايطي را به وجود آورد كه دانشآموزان انتقال اطلاعات را تمرين كنند و مهارتهاي لازم در اين زمينه را بياموزند. روبرو شدن با موقعيتهاي جديد و مسألهدار، و فراهم كردن زمينههاي مناسب ميتواند كاركرد انتقال اطلاعات را تقويت کند.
7- كنترل، هدايت و تحول: كنترل و هدايت بالاترين و مهمترين كاركرد يك تدريس مؤثر است، و شايد در برگيرنده همه كاركردهاي ديگر باشد. كاركرد كنترل و هدايت به اين معني است كه تدريس بايد آنچنان مؤثر باشد كه انديشه و عمل دانشآموزان را در فرآيند فعاليتهاي زندگي جهت دهد و تحت كنترل خود در آورد. اين كنترل به هيچوجه به معني كنترل از بيرون نيست، بلكه يك كنترل دروني است. يعني عمل، انديشه و الگوي شخصيتي معلم مورد توجه دانشآموزان قرار ميگيرد و خط مشي كلي فعاليتهاي آنها را شكل ميدهد و موجب تغيير و تحول آنها در فرآيند تدريس ميشود.
/https://www.avicennacollege.ge/per